زندگی
زنده ام تا زندگی کنم زندگی می کنم تا زنده هستم آیا بار قضاوت ها کمرم نخواهد شکست؟
View Articleراز فر را بشناسیم
برای آشنایی با رازفر می توانید این مصاحبه را بخوانید:سوالگر: شما کی هستید و چه کاره اید؟رازفر: من پیشیمانم و در حال غصه خوردنم سوالگر: می توانید خلاصه ی بیوگرافی تان را شرح دهید.رازفر: من بیاد ندارم...
View Articleسلام سرخ
از خودم و بودنم شرمیدم و سرخ شدم به نا امیدی رسیدم و سرخ گریستم از اشک دامنم سرخ شد و شهیدم پنداشتند دامنم لکله دار شد سرخ سرخ دیدم و سرخ شنیدم و سرخ گفتم سلامکاش اشکم بوی خون می داد و دودسرنوشتم...
View Articleقهرمان بزرگ فاتح افشار
قهرمانی سابقه بسیار طولانی تاریخی دارد. یکی از این قهرمانی ها فتح افشار در کابل است. در این جنگ قهرمان فرمان تسخیر افشار را می دهد. فرمان قتل کودک و زن پیران را. فرمان سربریدن سینه دریدن تجاوز و به...
View Articleمسیح مصلوب
این جا جلجتا ست غرب کابل. مسیح در این جا غروب می کند. مسیح این بار فرزند بوداست. بودای مثله شده. مسیح مأمور است که سرهای بریده را حیات بخشد و پستان های بریده را تن دهد. دستان بریده را وصل کند. جن زده...
View Articleزن موجود فروتر یا موجودی میان انسان و اشیاء
نویسنده: رازفر هیپتالی چرا زن؟ و چرا روز زن را گرامی بداریم؟! زن کی ست؟: زن موجودی ست که در دنیای مرد سالار و در دنیایی که اخلاق جنسی مرد او را در زندان محرومیت های خویش قرار داده ست جنس مخالف مرد...
View Articleهذیان و بامداد نوروز، در پسا شام خونین افق...
نوشته: رازفر هیپتالی با آمدن نوروز امید هایی که بیشتر زمان بهانه ای برای ابراز وجود و شکوفه دادن ندارند، چون پرندگان مانده در قفس در تب و تاب می افتند.... امید به خانه دل های هر سینه راه می یابد و...
View Articleسه دوبیتی
دوستان سلام از خالی گذاشتن صفحه ملالت بار شدم و سه دوبیتی نمایی گذاشتم که امید اقبال لطف نقد و نظر شما عزیزان فرزانه را بیابد. یک نه گرگم من نه روباهم نه زاغم فقط پنهان گر این زشت داغم تو که سبز بهاری...
View Articleشایسته سالاری یا هزاره زدایی
در سالهای جاری که رقابت بر اشغال کردن چوکی ریاست جمهوری سوزنده بود. آقای کرزی به رأی مردم هزاره زیاد چشم دوخته بود و بر همین اساس یکی از رهبران محلی هزاره ها(کریم خلیل) را که جایگاه سیاسی اش در میان...
View Articleدوبیتی
پدر رفتی تفنگت را نبردیغرور و نام و ننگت را نبردیدو پا دادم مرا چیزی ندادندبه جای خویش لنگت را نبردی*فدایی بمب هایت را رها کنکری بگذار گوش سوی صدا کنببین می گوید این ترسیده کودکمکش ما را اینم بهر خدا...
View Article
More Pages to Explore .....